انجمن شاهنامه خوانی پیوندِ مهر

نامۀ باستان ویرایش دکتر کزازی

انجمن شاهنامه خوانی پیوندِ مهر

نامۀ باستان ویرایش دکتر کزازی

به زنی دادن پیران جریره را به سیاوش

.

.


نگاره از حمید رحمانیان

داستان را با صدای محسن مهدی بهشت از اینجا بشنوید

.

به زنی دادن پیران جریره را به سیاوش

1413سیاووش، یک روز و پیران به هم،نشستند و گفتند هر بیش و کم.

بدو گفت پیران:«کز این بوم و بر،چنانی که باشد کَسی بر گذر.
1415بدین مهربانی که بر توست شاه:به نامِ تو خُسپد به آرامگاه،

چنان دان که خرّم بهارش تویی؛نگارش تُوی؛ غمگسارش تُوی.

بزرگیّ و فرزند کاوسْ شاه؛ سر، از بس هنرها، رسیده به ماه.

پدر پیر سر شد؛ تو برنا دلی؛نگر، سر ز تاجِ کیی نگْسلی!

به ایران و توران، تُوی شهریار؛ز شاهان یکی پرهنر یادگار.
1420بِنِه دل بر این بوم و جایی بساز،چنانچون بُوَد، در خور کام و ناز.

نبینمْت پیوستۀ خون کسی،کجا داردی مهر بر تو بسی:

برادر نداری ، نه خواهر، نه زن؛چو شاخِ گلی بر کران چمن.

یکی زن نگه کن سزاوارِ خویش؛از ایران ببُر درد و تیمارِ خویش.

پس از مرگِ کاوس، ایران تو راست؛همان تاج و تختِ دلیران تو راست.
1425پسِ پردۀ شهریارِ جهان،سه ماه است با زیور، اندر نهان؛

که گر ماه را دیده بودی به راهاز ایشان نَبَرداشتی دیده ماه.

سه اندر شبستان گرسیوزند،که از مام و از باب با پروزند.

نبیرۀ فریدون و فرزندِ شاه؛که هم زیب دارند و هم تاج و گاه.

پسِ پردۀ من چهارند خُرد؛چو باید تو را ، بنده باید شمرد.
1430از ایشان جریره است مهتر به سال،که از خوبرویان ندارد همال.

اگر رای باشد تو را بنده ای است؛به پیشِ تو اندر پرستنده ای است.

به توران جز او نیست انبازِ تو؛نباشد کسی نیز دمسازِ تو.»

سیاوش بدو گفت:« دارم سپاس؛مرا همچو فرزندِ خود می شناس.

مرا او بود نازش جان و تن؛نخواهم جز او کَس از این انجمن.
1435سپاسی نهادی از این بر سرم،که تا من زیَم، حق آن نسپرم.»

چو پیران ز نزدِ سیاوش رفت،به نزدیک گلشهر تازید تَفت.

بدو گفت:«کارِ جریره بساز،به فرَّ سیاوش خسرو، به ناز.

چگونه نباشیم امروز شاد؟که داماد باشد نبیرۀ قَباد.»

بیاورد گلشهر دخترش را؛نهاده از برِ تارگ افسرش را.
1440به دیبا و دینار و زرّ و درم،به بوی و به رنگ و به بیش و به کم،

بیاراست او را چو خرّم بهار؛فرستاد، در شب، برِ شهریار.

سیاوش چو روی ِ جریره بدید،خوش آمدش خندید و شادی گزید.

همی بود با او شب و روز ، شاد؛نیامد ز کاوس بر دلْش یاد.

بر این نیز، چندی بگردید چرخ؛سیاووش را بُد به هم ،کام و بَرخ.
1445ورا هر زمان، پیشِ افراسیاب ،فزونتر بُدی حشمت و جاه و آب.






..


بَرخ: قسمت ، بهره، نصیب.

.

ک:148

.

نظرات 6 + ارسال نظر
محسن پنج‌شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 03:42 ب.ظ

عالی

ناصری پور جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 04:43 ب.ظ

درود بر شما بزرگواران
ماهها سعادت دیدن وبلاگ پر بار شما را نداشتم ...
شاد و سربلند باشید

درود برشما
بسیار خوشحالم که اینجا را از یاد نبرده اید. امیدوارم وقت به شما اجازه دهد بیشر به اینجا سر بزنید وما را از دیدگاههای پربارتان بی نصیب نگذارید.
بسیار سپاسگزارم

فریناز پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:32 ب.ظ

شب یلدا همیشه جاودانی
زمستان را بهارزندگانی است
شب یلدا شب فر و کیان است
نشان از سنت ایرانیان است

پیشاپیش یلدا مبارک

فریناز گرامی بسیار سپاسگزارم
شب چله بر شما و همه دوستان خوش

فریناز شنبه 23 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:37 ب.ظ http://ferdosi-toosi.blogsky.com/

روزی پیران به سیاوش پیشنهاد داد که ازدواج کند و گفت : در پرده سرای شاه سه ماهروی است و سه ماهروی هم در شبستان گرسیوز است و در شبستان من هم چهار ماهروست که کوچکند و بزرگترینشان جریره است . هر کسی را که پسندیدی به تو می دهم . سیاوش تشکر کرد و جریره را پذیرفت. پیران به نزد همسرش گلشهر رفت و گفت جریره را آماده کن که باید با سیاوش ازدواج کند . سیاوش وقتی جریره را دید پسندید و بسیار شاد شد .
به مرور حشمت و جاه سیاوش نزد افراسیاب بهتر می شد .

درست در همین بیتهای معرفی دختران افراسیاب و پیران به سیاوش دکتر خالقی مطلق معتقد است یک ناهماهنگی وجود دارد ولی شما خیلی خوب و روان آن را توضیح دادید

محسن شنبه 23 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:28 ق.ظ http://sedahamoon.blogsky.com/

من در پاسخ این پاسخ شما می نویسم نه. بعدها باز هم از جریره می شنویم. در هنگام پیشنهاد کردن فرنگیس (قب) به سیاوش. از جریره گفته می شود. تازه فرود را چه کنیم؟

البته در این باره دو نظر وجود دارد:
یک- دکتر جنیدی که کلا این داستان و بیتهای مربوط به جریره افزوده شده و از شاهنامه شان حذف کرده اند

دو: دکتر خالقی مطلق بیتهای این قسمت تا پیش از خود داستان فرود سیاوش افزوده دانسته و در جلد یازده شاهنامه در این باره نوشته اند و هنگام آغاز داستان فرود نام جریره و فرود به میان می آید . در آنجا کیخسرو به تو س می گوید از کلات گذر نکند چون سیاوش از دختر پیران فرزندی به نام فرود دارد که اکنون با مادرش ، جریره آنجا زندگی می کند.

پروانه پنج‌شنبه 21 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:35 ق.ظ

.

به داستان جریره می رسیم .ابتدا پرسشی که پیش می آید آیا این داستان به شاهنامه افزوده شده است؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد