انجمن شاهنامه خوانی پیوندِ مهر

نامۀ باستان ویرایش دکتر کزازی

انجمن شاهنامه خوانی پیوندِ مهر

نامۀ باستان ویرایش دکتر کزازی

طبیعت در شاهنامه

 فریدون:

بدانگونه که دریای یاقوت زرد
زند موج بر کشور لاجورد
یا :
چو خورشید تابنده بنمود تاج
بگسترد کافور بر تخت عاج  
یا :
چو شد روی گیتی ز خورشید زرد
بخم اندر آمد شب لاژورد
یا :
چو بینم رخ سیب بیجاده رنگ
شود آسمان همچو پشت پلنگ
یا:
بدان لشکر دشمن اندر فتاد
چنان کندر افتد به گلبرگ باد
یا:
بخندید تموز با سرخ سیب
همی کرد بار برگش عتیب

می بینید که در این اشعار طبیعت چه زیبا رخ می نماید.
****************

که مازندران شهر ما یاد باد

همیشه بر و بومش آباد باد

که در بوستانش سراسر گل است

به کوه اندرون لاله و سنبل است

هوا خوشگوار و زمین پرنگار

نه سرد و نه گرم و همیشه بهار

نوازنده بلبل به باغ اندرون

گرازنده آهو به راغ اندرون

گلابست گویی به جویش روان

همی شاد گردد زبویش روان

دی و آذر و بهمن و فروردین

همیشه پر از لاله بینی زمین

کسی کاندر آن بوم آباد نیست

به کام از دل و جان خود شاد نیست

نظرات 6 + ارسال نظر
پ پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 11:23 ب.ظ

طلوع خورشید پس از زاده شدن کیخسرو:
بدانگه که بنمود خورشید تیغ،
به خواب اندرآمد سرِ تیره میغ

تیغ استعاره ای از نخستین پرتوهای خورشید
تیره میغ: استهاره ای از شب که همانند ابری تیره جهان را فرو می پوشاند و تاریک می گرداند

پروانه شنبه 10 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 05:50 ب.ظ

خوان پنجم:
تصویر شب
شب تیره، چون روی زنگی، سیاه؛ /ستاره نه پیدا، نه خورشید و ماه.

تو خورشید گفتی به بند اندر است؛ /ستاره به خمٌ کمند اندر است.


هنگام روز و رسیدن به مازندران:
وز آنجا، سویِ روشنایی رسید؛ /زمین پرنیان دید یکسر ، ز خوید.

جهانی زپیری ،شده نوجوان؛ /همه سبزه و آبهای روان.

پروانه دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:20 ب.ظ

خداوندِ گردنده خورشید و ماه؛
روان را به نیکی نماینده راه.

بدوی است گیهانِ خرّم بپای؛
همو داد و داور، به هر دو سرای.

بهار آرد و تیرماه و خزان؛
برآرد پر از میوه دار رَزان.
2710
جوان داردش گاه، با رنگ و بوی؛
گهش پیر بینی، دُژم کرده روی.

از داستان رای زدن زال با موبدان در کار رودابه

پروانه دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:58 ب.ظ

پر از غلغلِ رعد شد کوهسار؛/ زمین شد پر از رنگ و بوی و نگار
جهان چون عروسی رسیده جوان/پر از چشمه و باغ و آب روان

بیت های 573و 4 از پادشاهی زو تهماسب- طبیت پس از یک خشکسالی

پروانه دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:15 ق.ظ

جلد دوم نامه باستان:
پشنگ به افراسیاب می گوید بهار که شد به ایران حمله می کنیم:

۱۰۲
چو از دامنِ ابر چین کم شود،
بیابان سراسر پر از نم شود؛


چراگاهِ اسبان شود کوه و دشت؛
گیاهان ز یالِ یلان برگذشت؛


جهان، سر به سر، سبز گردد ز خوید،
به هامون سراپرده باید کشید.

105

بیت های انتخابی فریدون: یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:12 ق.ظ

فریدون:

بدانگونه که دریای یاقوت زرد
زند موج بر کشور لاجورد
یا :
چو خورشید تابنده بنمود تاج
بگسترد کافور بر تخت عاج
یا :
چو شد روی گیتی ز خورشید زرد
بخم اندر آمد شب لاژورد
یا :
چو بینم رخ سیب بیجاده رنگ
شود آسمان همچو پشت پلنگ
یا:
بدان لشکر دشمن اندر فتاد
چنان کندر افتد به گلبرگ باد
یا:
بخندید تموز با سرخ سیب
همی کرد بار برگش عتیب

می بینید که در این اشعار طبیعت چه زیبا رخ می نماید.
****************

که مازندران شهر ما یاد باد

همیشه بر و بومش آباد باد

که در بوستانش سراسر گل است

به کوه اندرون لاله و سنبل است

هوا خوشگوار و زمین پرنگار

نه سرد و نه گرم و همیشه بهار

نوازنده بلبل به باغ اندرون

گرازنده آهو به راغ اندرون

گلابست گویی به جویش روان

همی شاد گردد زبویش روان

دی و آذر و بهمن و فروردین

همیشه پر از لاله بینی زمین

کسی کاندر آن بوم آباد نیست

به کام از دل و جان خود شاد نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد