بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت برآید که ما خاک باشیم و خشت
چنین است رسم سرای کَهُن سرش هیچ پیدا نبینی ز بُن.از ابتدای داستان کیکاوس
از داستان گرفتار شدن نوذر به دست افراسیاب:هم او تخت و تاج و بلندی دهد؛ هم او تیرگی و نژندی دهد. 320 به دشمن همی ماند او، گه به دوست؛ گهی مغز یابی از او ،گاه پوست. سرت گر بساید به ابرِ سیاه، سرانجام خاک است از او جایگاه.
بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت
برآید که ما خاک باشیم و خشت
چنین است رسم سرای کَهُن
سرش هیچ پیدا نبینی ز بُن.
از ابتدای داستان کیکاوس
از داستان گرفتار شدن نوذر به دست افراسیاب:
هم او تخت و تاج و بلندی دهد؛
هم او تیرگی و نژندی دهد.
320
به دشمن همی ماند او، گه به دوست؛
گهی مغز یابی از او ،گاه پوست.
سرت گر بساید به ابرِ سیاه،
سرانجام خاک است از او جایگاه.