انجمن شاهنامه خوانی پیوندِ مهر

نامۀ باستان ویرایش دکتر کزازی

انجمن شاهنامه خوانی پیوندِ مهر

نامۀ باستان ویرایش دکتر کزازی

نامه نوشتن سیاوش به افراسیاب

.

.

داستان را با صدای محسن مهدی بهشت از اینجا بشنوید


نامه نوشتن سیاوش به افراسیاب



2045دبیر پژوهنده را پیش خواند؛سخنهایِ آگنده را بَرفشاند.

نخست آفریننده را یاد کرد؛ز وامِ خِرد، جانش آزاد کرد.

از آن پس خرد را ستایش گرفت؛اَبَر شاه توران نیایش  گرفت،

که:«ای شاهِ پُرداد و بهْ روزگار!زمانه مبادا ز تو یادگار!

مرا خواستی؛ شاد گشتم بدان،- که بادا نشستِ تو با موبدان!
2050دو دیگر فریگیس را خواستی؛به مهر و وفا دل بیاراستی.

فریگیس نالنده بود این زمان،به لب، ناچَران و به تن ، ناچمان.

بخفت و مرا پیش بالین ببست؛میانِ دو گیتیش بینم نشست.

مرا دل پر از رای و دیدارِ توست؛که کشور پر از گنج و کَردار توست.

ز نالندگی چون سبکتر شود،فدایِ تنِ شاهِ کشور شود.
2055بهانه مرا نیز آزارِ اوست؛نهانم پر از درد و تیمارِ اوست.»

چو نامه به مُهر اندر آمد، بدادبه زودی، به گرسیوزِ بد نژاد.

دلاور سه اسپِ تکاور بخواست؛همی تاخت یکسر شب و روز، راست.

چهارم بیامد به درگاهِ شاه،پر از بد زبان و روان پر گناه.

فراوان بپرسیدش افراسیاب ،چو دیدش پر از رنج و سر پر شتاب.
2060«چرا با شتاب آمدی- گفت شاه:چگونه سپردی چنین دورْ راه؟»

ورا گفت:«چون تیره شد رویِ کار،نشاید شمَردن به بد روزگار.

سیاوش نکرد ایچ در من نگاه؛پذیره نیامد مرا خود به راه.

سخن نیز نشنید و نامه نخواند؛مرا، پیشِ تختش، به پایان نشاند.

از ایران، بدو نامه پیوسته بود؛به ما بر درِ شهرِ او بسته بود.
2065سپاهی ز روم و سپاهی زِ چین؛همی هر زمان ،  بر خروشد زمین.

تو در کارِ او گر درنگ آوری،مگر باد از آن پس به چنگ آوری!

اگر دیر گیری تو جنگ آورد؛دو کشور ، به مردی ، به چنگ آورد؛

وگر سوی ایران براند سپاه،که یارد شدن پیشِ او کینه خواه؟

تو را کردم آگه ز دیدارِ خویش؛از این پس بپیچی  زِ کردارِ خویش.»
2070چو بشنید افراسیاب این سخن،بر او تازه شد روزگارِ کهن.

به گرسیوز ، از خشم پاسخ نداد؛دلش گشت پر آتش و سر چو باد.

بفرمود تا برکشیدند نای،همان صَنج و شیپور و هندیْ درای.

بِرون آمد از گنگ، خندان بهشت؛درختی ز کینه به نوّی بکشت.

بدانگه که گرسیوزِ پرفریبگران کرد بر زینِ دوالِ رِکیب،
2075سیاوش به پرده درآمد به درد،تنش لرز لرزان و رخساره زرد.

فریگیس گفت:«ای گوِْ شیرْچنگ!چه بودت که دیگر شده ستی، به رنگ؟«

چنین پاسخ داد که:« ای خوبْروی!به توران، سیه شد مرا آبِ روی

بدین سان که گفتارِ گرسیوز است،ز پرگار، بهرِه مرا مرکز است.»

فریگیس بگرفت گیسو به دست؛گل و ارغوان را ، به فندق، بخَست.
2080پر از خون شد آن بُسَُّدِ مشکبوی؛بکََفْت و پر از آب و خون کرد روی.

همی مُشک بارید بر کوهِ سیم؛دو لاله، ز خوشّاب، شد به دو نیم.

همی کند موی و همی ریخت آب،ز گفتار و کردارِ افراسیاب.

بدو گفت:«کای شاهِ گردنفراز!چه سازی، کنون؟ زود، یگشای راز.

پدر خود دلی دارد از تو بدرد؛از ایران ، نیاری سخن یاد کرد.
2085سویِ روم، ره با درنگ آیدت؛نپویی سویِ چین که ننگ آیدت.

ز گیتی، که را گیری اکنون پناه؟پناهت خداوندِ خورشید و ماه!

ستم باد بر جانِ او ماه و سال،کجا بر تنِ تو شود بدسگال!»

همی گفت:«گرسیوز اکنو ن ز راههمانا بیامد به نزدیکِ شاه.»

.

.

2045: «استاد ستایش از آفریننده را وامی پنداشته است که همواره بر گرد« دمی است و او می باید، به یاری خرد آن را بتوزد و بگزارد. سیاوش با توختن و گزاردن این وام، جانش را از بند می رهاند و  کاری را که بر او بایسته است به انجام میرساند.»کزازی-455

2051: ناچران و ناچمان :کنایه از بیماری  فریگیس که از خوردن می پرهیزد و توانا به راه رفتن نیست

2052: فریگیس در بستر بیماری است و من مجبورم کنارش باشم چون بیم آن دارم از دنیا برود

2057: دلاور: گرسیوز

2073: بهشت گنگ: شری که پایتخت افراسیاب بود.

2078:مرکز پرگار یک نقطه است که کنایه از هیچ بهره نداشتن است

نظرات 7 + ارسال نظر
فرانک پنج‌شنبه 28 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 07:14 ق.ظ

درود
متن داخل کروشه را خودم نوشتم فقط برای جدا کردنش از قسمت بالا و پایین داخل کروشه گذاشتم.

فرانک چهارشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 02:16 ب.ظ

درود به پروانه ی عزیز و دوستان پر تلاش
ساختار نامه ی سیاوش که برای افراسیاب می نویسد به پنج قسمت تقسیم می شود که این ساختار در تمامی نامه نگاری های شاهنامه به فراخور فرستنده و دریافت کننده نوع مخاطب رعایت می شود. ساختمان نامه چنین است:
1. ستایش آفریننده
2. ستایش خرد
3. ستایش شاه
4. متن اصلی نامه
5 مهر کردن نامه
[سیاوش خرد را می ستاید اما نامه پایمال بدگویی گرسیوز و خشم افراسیب می شود. خرد افرسیاب دست خشم و گرسیوز است. ستایش خرد که می تواند پندی برای شاه باشد تا عاقلانه رفتار کند هرگز برای سیاوش کارآیی پیدا نمی کند اگرچه هشداری به افرسیاب می تواند باشد تا به دام بدگویی های گرسیوز گرفتار نشد.]
ساختمان اصلی حماسه ی شاهنامه نیز ساختار اصلی ساختمان نامه های در این حماسه می شناساند. ساختمان شاهنامه هم مانند ساختمان نامه ها پی ریزی شده است.
الف) ستایش آفریننده/ ب) ستایش خرد/ ج) عالم
د) مردم/ ه) آفتاب/ و) ماه/ ز) پیغمبر/ ح)فراهم آوردن کتاب
ط) دقیقی شاعر/ ی) بنیاد نهادن کتاب/ ک) سلطان محمود/ ل) متن اصلی حماسه ی شاهنامه

درود
فرانک جان جملاتی که اخل کروشه نوشته ای آیا نقل قول از جایی است؟
تا کنون ساختار نامه ها را با شاهنامه مقایسه نکرده بوم. نکته جالبی بود.
نامه های تورانی ها هم همین ساختار را دارد.

شهرزاد چهارشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 09:26 ق.ظ

با درود و شادباش های بهاری به پروانه گرامی و همراهان خوب شاهنامه خوان

در پست پیشین نکاتی درباره بیت «سیاوش ورا دید پر آب چهر...» مطرح شد که با اجازه تون من هم برداشتم رو با شما و دوستان در میان می گذارم:

فکر می کنم معنای این بیت کاملاً به نوع خوانش و توجه به معنای بیت‌های پیش و پس آن بازمی‌گردد و در این راستا دو معنای متفاوت برای بیت می توان در نظر گرفت که همان دیدگاه‌های متفاوت کزازی و خالقی است.

1- اگر بیت را همراه با بیت بعد، و به صورت موقوف المعانی بخوانیم، این گونه می‌شود:

سیاوش ورا دید پر آب چهر، / بسان کسی کو بپیچد ز مهر،
بدو گفت، نرم ای برادر چه بود؟ / غمی هست کان را نشاید شنود؟
در این خوانش، در هر دو مصراع بیت نخست، فاعل سیاوش است (نیم بیت نخست: سیاوش او را دید.... / نیم بیت دوم: سیاوش مانند کسی که بر گرسیوز دل می سوزاند....)
بنابراین معنای بیت تقریبا! همان می شود که مد نظر دکتر کزازی بوده است؛ یعنی سیاوش گرسیوز را با آن حال زار و گریان دید و به او به نرمی و مانند کسی که بر وی مهر می ورزد گفت: ای برادر این چه حالی است و .....

2- ولی اگر بیت را به صورت جداگانه و با نشانه نقطه «.» در انتهای آن بخوانیم معنای دیگر که همان برداشت و دیدگاه خالقی است، از آن برمی آید. در این نوع خوانش، فردوسی چهره گریان گرسیوز را از نگاه سیاوش بیان می‌کند و در اینجا برخلاف نوع خوانش پیشین، نیم بیت دوم اشاره به گرسیوز دارد و نه سیاوش

بنابراین همچنان که می بینیم، دیدگاه دکتر خالقی و دکتر کزازی یکسان نیست و هر یک برداشت متفاوتی از معنای بیت دارند. هر چند دیدگاه کزازی هم قابل توجه است ولی با توجه به نقش حرف اضافه «ز» در جمله و معنای آن، شاید برداشت خالقی درست تر به نظر برسد.

در نسخه مسکو این بیت با حرف اضافه «به» و به این صورت آمده:
سیاوش ورا دید پر آب چهر/ بسان کسی کو بپیچد به مهر

که به نظر می رسد معنای کزازی با این شکل (کاربرد حرف به به جای ز) متناسب تر باشد چون اگر بخواهیم آن معنا را در بیت جستجو کنیم، کاربرد حرف اضافه «ز» کمی با آن معنا سازگار نیست؛ سیاوش "از" مهر نمی‌پیچید (این گرسیوز است که با فرو ریختن آب زرد از دیدگان و چهر پرآب ز مهر می پیچید: دیدگاه خالقی) سیاوش "به" مهر و دلسوزی بر گرسیوز متمایل می شود، بنابراین به نظر می‌رسد جایگزین کردن حرف اضافه «به» به جای «ز» همچنان که در نسخه مسکو آمده خواننده دیدگاه دکتر کزازی را بیشتر قانع کند.

شناخت صنایع ادبی در خواندن متون هم درجه اهمیت بالایی دارد و سپاسگزارم همیشه همراه این صفحه و خوانندگانش هستی .باید اضافه کنم هیچ تخصصی دراین زمینه ندارم .

فریناز سه‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 09:06 ق.ظ http://ferdosi-toosi.blogsky.com/

سیاوش نامه ای به شاه نوشت نخست مدح خداوند و ستایش از شاه توران کرد و سپس گفت : شاها از دعوتی که از من و فرنگیس کردید شاد شدیم اما فرنگیس سنگین شده و باردار است وقتی سبک شد مطمئنا به دیدارت می آییم . نامه را به گرسیوز سپرد و نزد شاه رفت و به دروغ گفت : که سیاوش مرا نپذیرفت و نامه ات را نخواند و از ایران نامه پشت نامه برایش می آید . ای شاه اگر بخواهی بیشتر صبر کنی او جنگ را شروع می کند .
افراسیاب عصبانی شد و نامه سیاوش را به زمین انداخت و سپاهش را آماده کرد. سیاوش که بعد از رفتن گرسیوز بسیار غمگین شده بود در فکر فرو رفته بود . فرنگیس به او گفت : چه شده است ؟ پاسخ داد : نمی دانم چه شده که آبرویم در توران رفته و نزد او روسیاه شده ام . فرنگیس ناراحت شد و اشک ریخت و موی کند و سپس گفت : حالا چه می خواهی بکنی ؟ پدرت هم که از تو ناراحت است و به ایران نمی توانی بروی پس باید به روم بروی .
سیاوش گفت: ای ماهروی من اینگونه اشک مریز و مویه مکن که خداوند تکیه گاه ماست و از حکم خداوند نمی شود فرار کرد . گرسیوز نزد شاه رفت تا شاید میانجی گری کند .

مطهر سه‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 08:03 ق.ظ http://modara.blogfa.com

با سلام و سپاس

پروانه سه‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 07:28 ق.ظ

گفتگویی در داستان پیشین در باره این که آیا سیاوش فریب خورد؟ را با دوستان گرامی داشتیم که آخرین پیام از سیمای گرامی اینجا نقل می شود.

سیما:
سیاوشی که به این راحتی فریب می خورد، کمتر خردمند به نظر می آید. حال آن که سیاوش نه تنها خرد عمومی مردمان را داراست بلکه از نوعی حس پیش آگاهی برخوردار است، که گفته اند می تواند به پری بودنِ مادرش بازگردد. که البته بحث مفصلی است. به نظرم چنین سیاوشی است که جلوه ای از اهورامزدا است. این که چرا آشکارا گفته نشده است، به نظرم در شاهنامه سابقه دارد و البته دلیل. در مورد سهراب هم همین است، آشکارا نمی گوید که ماجرا بر او روشن است یا نه. حتی نمی دانیم رستم می داند یا نه. این ابهام به داستان کشش می دهد ضمن این که از انسانی بودن صرف بیرون می آوردش. به نظر من شاهنامه در داستان هایش نمود هایی از عالم مینوی دارد، به نوعی هنوز اهریمن و اهورامزدا هستند که با هم می جنگند نه انسان هایی از جنس ما. انسان هایی هستند با عوالم خدایی. بر خلاف داستان های یونانی که خدایانی با عوالم انسانی هستند.
اصلا اگر ماجرای سیاوش بر اساس فریب و چیزهایی از این دست باشد که دیگر نمی شد شهیدش خواند. آنگونه که سووشون داریم و... قصه ها. این نظر من است البته.

پروانه سه‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 07:10 ق.ظ

.

"می توان مایه اصلی دشمنی گرسیوز با سیاوش را ساختن سیاوشگرد دانست. در واقع سیاوش با ساختن آن شهر یک نهاد قدرت در برابر افراسیاب بوجود می آورد. گرچه سیاوش برای ساختن این شهر چنین انگیزه ای نداشته . اما گرسیوز این نکته را دریافته است و از این به بعد هست که گرسیوز ، افراسیاب را از خطر سیاوش و قدرت گرفتن او هراسان می سازد و مقدمات نابودی سیاوش را فراهم می سازد."
https://www.facebook.com/peyvandemehr/photos/a.480413965392101.1073741842.295201473913352/480417895391708/?type=1&theater


نخستین تخم کینه در دل گرسیوز ، پس از رفتن سیاوش به توران کاشته می شود.در روز هنر نمایی سیاوش نزد افراسیاب ،در میدان مسابقات، افراسیاب کمان سیاوش را به گرسیوز داده تا به زه کند و در برابر چشمان همه پهلوانان ایرانی و تورانی گرسیوز زور و توانایی آن را نداشت و در برابر همه شرمسار می شود . تمام علایق دیگری که افراسیاب از خود به سیاوش نشان می دهد ، موجب می شود کم کم درخت کینه دردل گرسیوز و تورانیان رشد کند که در این داستان آن را می خوانیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد