انجمن شاهنامه خوانی پیوندِ مهر

نامۀ باستان ویرایش دکتر کزازی

انجمن شاهنامه خوانی پیوندِ مهر

نامۀ باستان ویرایش دکتر کزازی

سخن گفتن پیران با سیاوش از فریگیس



نگاره«فرنگیس» از هنگامه صدری

.

داستان را با صدای محسن مهدی بهشت از اینجا بشنوید

.

سخن گفتن پیران با سیاوش از فریگیس


یکی روز پیران، به بِهْ روزگارسیاوش را گفت:« کای شهریار!

تو دانی که سالار تورانْ سپاهز اوجِ فلک بر فرازد گلاه.

شب و روز روشن روانش توییدل و هوش و توش و توانش تُوِی.

چو با او تو پیوستۀ خون شوی،از این پایه هر دم بافزون شوی.
1450بباشد امیدش به تو استوار،که خواهی بُدن پیش او پایدار.

اگر چند فرزندِ من خویش توست،مرا غم ز بهرِ کم و بیش توست؛

اگر چه جریره است پیراسته،از این انجمن مر تو را خواسته،

ولیکن آن تو را آن سزاوارترکه از دامنِ شاه ، جویی گُهر.

فریگیس مهتر ز خوبان اوی؛به گیتی نبینی چنان روی و موی.
1455به بالا ز سرو سهی برتر است؛ز مشک سیه، بر سرش افسر است.

هنرها و دانش ز اندازه بیش؛خِرَد را پرستار دارد  ، به پیش.

از افراسیاب ار بخواهی رواست؛چُنو بت ، به کشمیر و کابل کجاست؟

چو شد ماهِ پر مایه پیوندِ تو،دِرَفْشان شود فرّ و اورند تو.

چو فرمان دهی، من بگویم بدوی؛بجویم بدین، نزدِ او آب ِ روی.»
1460سیاوش به پیران نگه کرد و گفت،که:«فرمانِ یزدان نشاید نِهفت.

اگر آسمانی چنین است رای،مرا با سپهر، از بُنه، نیست پای.

اگر من به ایران نخواهم رسید،نخواهم همی رویِ کاوس دید،

چو دستان که پروردگارِ من است،تهمتن که روشن بهارِ من است.

چو بهرام و چون زنگۀ شاوران،جز این نامدارانِ گُندآوران؛
1465چو از رویِ ایشان بباید برید،به توران همی خانه باید گُزید،

پدر باش و این کدخدایی بساز؛مگو این سخن با زمین جز به راز.

اگر بخت باشد مرا نیکخواه،همانا دهد ره به پیمانِ شاه.»

همی گفت و مژگان پر از آب کرد؛همی برزدی ، هر زمان ، بادِ سرد.

بدو گفت پیران که:«با روزگار،نسازد خرد یافته کارزار.
1470نیابی گذر تو ز گردان سپهر،کز اوی است پرخاش و آرام و مهر.

به ایران اگر دوستان داشتی،به یزدان سپردیّ و بگذاشتی.

نشست و نشانت ، کنون، ایدر است؛سرِ تختِ ایران به دست اندر است.»









.

.

.

نظرات 9 + ارسال نظر
فرانک پنج‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:31 ق.ظ

درود به بانو پروانه و دوستان
ازدواج سیاووش با جریره و فرنگیس در مباحث پلی گامی در جهان کهن می گنجد. در دوره ای که ازدواج با چندین زن یا در برخی نقاط ازدواج با چندین مرد یک امر فرهنگی محسوب می شد نگرش امروزی ما را نمی توان در روابطشان دخالت داد و از این زاویه بررسی کرد. مسئله ی ازدواج سیاووش و فرنگیس مسئله ی خویشکاری سیاووش و فرنگیس برای تولد کیخسرو است که ایزد سروش هنگام سقوط کاووس شاه از آسمان به ایزد آذر هشدار داده بود. حالا اگر در نظر بگیریم که روایت مستقیم سراغ ازدواج سیاووش با فرنگیس می رفت فاقد جذابیت و تنش لازم می شد پس لازم است روایت داری زمینه چینی های لازم برای این ازدواج شود. وجود جریره لازمه ی وجود فرود است و وجود فرود حوادث بعدی را موجب می شود تا رفتار نابخردانه ی طوس را شاهد شویم. ماجرا از سلسله ای قوانینی پیروی می کنند که اولین وظیفه ی این سلسله قوانین جلب توجه مخاطب است.
بحث های نسخه شناسی تان خیلی جذاب و کارآ بود. سپاس از همه ی تلاش هایتان. شاد باشید.

درود بر فرانک گرامی
البته این مسئله چند همسری و نگاه به آن مربوط به آن دوران است نه امروز . این مسئله را بیشتر باید بررسی کنیم. به هر روی شاهنامه از دیدگاه داستان نویسی هم بررسی می شود پیش از این در پست های پیش نوشتم که دکتر خالقی با همین دید داستان نویسی داستان جریره را از اینجا در شاهنامه خود حذف کرده است. امیدوارم زمان اجازه دهد بتوانم دیدگاه ایشان را اینجا بیاورم.
فکر می کنم تو خودت هم از تکنیک های داستان نویسی برای توضیح دیدگاهت استفاده کردی.
بسیار سپاسگزارم که در این بحث شرکت کردی

محسن چهارشنبه 4 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:12 ق.ظ http://after23.blogsky.com/

خانم پروانه، در پاسخ شما آمده بود که:
...... نظر دکتر عبدالهیان را هم در باره آن پرسیدم ایشان در پاسخم گفتند که باید زن دوم مقامش بالاتر از زن اول باشد یعنی سیاوش پس از فرنگیس همسر دومی نمی گرفته است.
حالا دیدگاه دوستان چه باشد.

خارج از بحث در باره ی همسر دوم خواستم عرض کنم که سیاوش درست است که سیاوش بود ولی ............. که بعد از فرنگیس زن دوم بگیرد.
آن نقطه ها را سانسور کردم.


خوب پس شما با نظر دکتر عبداللهیان موافقید

فریناز دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1392 ساعت 05:00 ب.ظ http://ferdosi-toosi.blogsky.com/

بسیار جالب بود .
ممنون از لطفت پروانه جون.

خواهش می کنم. لطف دارید. سپاسگزارم

پروانه دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1392 ساعت 03:01 ب.ظ

بررسی شاهنامه دبیر سیاقی

فریناز گرامی
چه بحث خوبی در باره مقایسه نسخ در اینجا راه افتاده است و از تو سپاسگزارم.چون تا کنون در شاهنامه هایی که می خوانم "خالقی مطلق، نامه باستان، و شاهنامه مسکو ویرایش سعید حمیدیان" هیچکئام به نسخه دبیر سیاقی ارجاع نداده اند ، کنجکاو شده و
برای جستجو در باره شاهنامه ویرایش دبیر سیاقی به سراغ گوگل رفتم و پیوندی را یافتم و قسمتی از آن را اینجا می آورم که نشان میدهد مبنای شاهنامه ایشان حتی پیش از ژول مل بوده است که امروز از دید علمی رد شده است:
"
اهتمام به تصحیح و چاپ شاهنامه در دوران متاخر نخستین بار در قرن نوزدهم درهندوستان صورت گرفت که زبان و ادب فارسی هنوز در آنجا رواجی تمام داشت. در سال های نخستین این قرن یکی از استادان زبان فارسی در هند به نام لامسدن به کمک چند تن از ادبای هند، به تصحیح متنی از شاهنامه بر اساس مقابله چند نسخه که کهن ترین آنها مورخ به سال های 821 و 882 هجری است دست یازید و در سال 1811 میلادی، جلد اول تصحیح خود را به خط نستعلیق منتشر کرد ولی به دلیل قطع کمک مالی دولت هند به ادامه این کار که در هشت جلد پیش بینی شده بود، توفیق نیافت. پس از وی یک افسر انگلیسی به نام ترنر ماکان، دنبال کار لامسدن را گرفت و چاپ کامل شاهنامه را در چهار جلد با مقدمه ای در آغاز واشاره ای به ابیات الحاقی و فهرستی از کلمات دشوار در پایان، با حروف سربی و خط نسخ، در سال 1829 میلادی منتشرساخت. از آغاز شاهنامه تا آخر داستان رستم و سهراب در چاپ ماکان اساساً همان است که لامسدن فراهم کرده بود و بقیه آن نیز بر اساس 17 نسخه کامل و چهار نسخه ناقص قرار داشت که کهن ترین آنها همان دو نسخه فوق الذکر لامسدن بود. چاپ ماکان به سرعت رواج یافت ومبنای چاپ های متعددی در هند و ایران شد که مشهورترین آنها چاپ دبیر سیاقی(درسال1335خورشیدی)است که به همت استاد ارجمند دکتر محمد دبیر سیاقی صورت گرفته است.3
از فضل تقدم چاپ ماهان که بگذریم باید به اشکالات متعدد آن مانند وجود ابیات الحاقی فراوان (مانند بخش مربوط به زاری کردن سیاوش بر مرگ مادرش) و دستبرد های متعدد و اضافه و نقصان های بی پایان دیگر اشاره کرد. این اشکالات سبب شده است که ارزش تحقیقی و علمی این تصحیح در سطح نازلی باشد. با وجود این؛ طبع ماکان موجب جلب توجه سایر اروپاییان به تصحیح شاهنامه گردید. حدود ده سال بعد ژول مول مستشرق جوان فرانسوی....
"
http://mehremihan.ir/shahnameh/101-pajoohesh/1021-virayesh-shahnameh.html

در پیوند زیر هم دکتر دبیر سیاقی در باره ویرایش شاهنامه نوشته اند:
"دبیرسیاقی» ادامه داد: من معتقدم پژوهش روی شاهنامه کار یک نفر نیست. افرادی باید باشند که هم به علوم اسلامی آشنا باشند و هم شعرهای قبل از فردوسی را جمع‌آوری کرده باشند و نسخه‌هائی را هم که قدیمی هستند و به زمان فردوسی نزدیک هستند جمع کنند تا یک جمعی با این خصوصیات شاهنامه را چاپ کنند. امیدوارم که یک چنین کتابی که از سوی «خالقی‌مطلق» منتشر شده پایه قرار بگیرد تا حق فردوسی آنچنان که باید ادا شود.
"
- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8604230076#sthash.dK1aKKhq.dpuf

محسن یکشنبه 1 دی‌ماه سال 1392 ساعت 07:55 ب.ظ http://after23.blogsky.com/

خانم فریناز:
به نظر من هم همین رسید که احتمالن یک گفتگویی در این بین شده است. راستش حتا خودم هم ابیاتش را به یاددارم و با گفتگوی این دو که شما نوشتید غریبه نیستم. من یک شاهنامه ای دارم که معلوم نیست کار کیست. چون خانم پروانه شکل وشمایل این کتاب را دوست ندارند تصویری از آن را برایتان آدرس نمی دهم. چاپ امیرکبیر بود و نوشته ای بر آن:
با مقابله و تصحیح از روی مشهورترین نسخه ها......

آنچه که نوشتید برای من غریبه نبود. چرا که من یک بار این را از روی کتاب خودم خواندم و یک بار از روی نامه ی باستان.
در نسخه ی خودم که به مناسبتی برای شکستن بار جدی شاهنانمه خوانی وبلاگ خانم پروانه خواندم از روی نسخه ی خودم خواندم که همان است که شما نوشتید. هنگام کامنت نوشتن برای شما کلی با خودم درگیر بودم. چرا که نوشته ی شما درست بود ولی هم متن و هم خوانش آن با کامنت شما جور در نمی آمد.
و اما ابیات آن و خوانش آن:
اگر آسمانی چنین است رای
کسی را به راز فلک نیست پای
ولیکم مرا با جریره نفس
به آید نخواهم جز او هیچ کس
نه در بند گاهم نه در بند جاه
نه خورشید خواهم نه روشن کلاه
............
که این جند نقطه و آن دو سه بیت دقیقن همان است که شما نوشتید.
آن خوانش خارج از داستان باستان را بشنوید.
حالتان را شاهنامه ی من و صدای محمد نوری خوش می کند.
در ضمن هنگام خواندن نسخه ی میرجلال که در اینجا می بینید، هنگام خواندن این بخش کلی با خودم خندیدم. البته اکنون آن خنده به یادم آمد.
من هم چون شما با خودم فکر می کردم که:
آیا فقط با یک پیشنهاد ساده سیاوش تمام زندگی زناشویی گذشته اش را به باد فنا داد؟
به همین سادگی؟
هر چند ایکاش نمی کرد و فرنگیس را می گذاشت برای دیگران.....

http://s1.picofile.com/file/6258257542/Siavash_Piran_ICAB.mp3.html

چه بحث خوب و نگاه علمی به شاهنامه با مقابله نسخ و گفتگو در باره آن
.
آقای محسن گرامی
در داستان پیش لینکی از مقاله خالقی مطلق در این باره گذاشتم که به همین دلیل ناهمخوانی در بیت ها نظر دکتر خالقی این است که نام جریره از داستان فرود به شاهنامه می آید نه اینحا. و بیت های مربوط به جریره در اینجا ی داستان سیاوش حذف شده است ولی چاپ مسکو این بیتها رادارد و مبنای اصلی دکتر کزازی هم چاپ مسکو است که در نتیجه بیتها ی مربوط به جریره از اینجا شروع می شود.
نظر دکتر عبدالهیان را هم در باره آن پرسیدم ایشان در پاسخم گفتند که باید زن دوم مقامش بالاتر از زن اول باشد یعنی سیاوش پس از فرنگیس همسر دومی نمی گرفته است.
حالا دیدگاه دوستان چه باشد

فریناز یکشنبه 1 دی‌ماه سال 1392 ساعت 04:28 ب.ظ http://ferdosi-toosi.blogsky.com/

بله محسن خان چون من از روی نسخه دبیر سیاقی داستان را نقل کردم و در این نسخه تا جایی که فهمیدم ابیاتی به اضافه نوشته شده . حتی قسمت برزو پسر سهراب و ... در قسمت الحاقی نوشته شده .
البته نظر شخصی منه :
از سیاوش با اون همه اخلاق پسندیده و شرم حیا بعید است که فوری قبول کنه زن دوم بگیره!

محسن یکشنبه 1 دی‌ماه سال 1392 ساعت 01:32 ب.ظ http://sedahamoon.blogsky.com/

حداقل در متنی که اینجا آمده، چیزی که خانم فریناز نوشته اند کمی با متن متفاوت است. شاید نثر ایشان از شاهنامه ای دیگر باشد. سیاوش نگفت:
من با جریره شادم و غیر از او کسی را نمی خواهم و در بند تاج و تخت نیستم.
و نیز پیران نگفت:
من با جریره صحبت می کنم و او را راضی می کنم.

فریناز شنبه 30 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:17 ق.ظ http://ferdosi-toosi.blogsky.com/

روزی پیران نزد سیاوش رفت و به او گفت : بهتر است تو با شاه فامیل شوی . درست است که فرزند من همسر توست اما بهتر است تو با فرنگیس دختر افراسیاب ازدواج کنی که ماهرویی با زلفهای سیاه است و قد و بالایی چون سرو دارد . تو او را از افراسیاب بخواه اگر بخواهی من با افراسیاب صحبت می کنم . سیاوش گفت : من با جریره شادم و غیر از او کسی را نمی خواهم و در بند تاج و تخت نیستم . پیران گفت : من با جریره صحبت می کنم و او را راضی خواهم کرد . این کار به سود توست پس بپذیر . سیاوش گفت : اگر این کار لازم است پس هر کاری که باید بکنی انجام بده . مگرنه اینکه من دیگر به ایران نمی روم و کاووس را نمی بینم و دیگر راحت جانم رستم را نخواهم دید و بهرام و زنگه و دیگر بزرگان را نخواهم دید پس باید در توران خانه کنم و با سرنوشت بسازم. این را گفت و چشمان را پر از اشک کرد و آه کشید .

پروانه جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:53 ب.ظ

.

دوستان گرامی نمایشگاهی از زنان شاهنامه این روزها در تهران برگزار شده است که بسیار دیدنی است عکسی که در این داستان گذاشته ام از نمایشگاه گرفتم.


نمایشگاه نگاره های هنگامه صدری

علاقمندان می توانند برای بازدید از این نمایشگاه همه روزه و جمعه ها بجز سه شنبه ها و تعطیلات رسمی از ساعت 16 تا 20 به گالری ساربان واقع در خیابان شهید بهشتی،خیابان صابونچی(مهناز)،کوچه مهماندوست، شماره 8 مراجعه و یا با شماره تلفن 88504226 تماس حاصل نمایند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد