داستان را از اینجا با صدای مهدی فرزه بشنوید
۶۷۶ | بزد مُهره در جام، در پشتِ پیل | وز او، بر شد آواز تا چند میل. |
خروشیدنِ کوس با کرٌنای؛ | همان ژنده پیلان و هندی درای. | |
بر آمد ز زابلستان رستخیز: | زمین خفته را بانگ بر زد که:«خیز!». | |
به پیش اندرون، رستم پهلوان؛ | پسِ پشتِ او، سالخورده گَوان. | |
680 | چنان شد ز لشکر در و دشت و راغ، | که بر سر، نیارست پرٌید زاغ . |
تبیره زدندی همی شصت جای؛ | جهان را نه سر بود پیدا نه پای. | |
به هنگام بشکوفۀ گلستان | بیاورد لشکر ز زاولستان. | |
ز زال آگهی یافت افراسیاب؛ | بر آمد از آرام و از خورد و خواب . | |
بیاورد لشکر سویِ خوارِ ری؛ | بدان مرغزاری که بُد آب و نَی؛ | |
685 | وز ایران بیامد دُمادُم سپاه، | ز راه بیابان، سوی رزمگاه . |
ز لشکر به لشکر دو فرسنگ ماند؛ | سپهبد جهاندیدگان را بخواند. | |
بدیشان چنین گفت:«کای بخردان! | جهاندیده و کار کرده رَدان ! | |
هم ایدر، همین لشکر آراستیم؛ | بسی برتریٌ و مِهی خواستیم. | |
پراگنده شد رای، بی بختِ شاه؛ | همه کار بی روی و بی مَر سپاه. | |
690 | چو بر تخت بنشست فرخنده زَو، | ز گیتی، یکی آفرین خاست نو . |
یکی باید اکنون زتخمِ کیان، | به تختِ کَیی بر، کمر بر میان. | |
نشان داد موبد به ما، فرٌخان، | یکی شاه با فرٌ و بختِ جوان. | |
693 | ز تخمِ فریدونِ یل، کیقباد، | که با فرٌ و بُرز است و با رای و داد». |
676-مهره در جام زدن: کنایه ای است فعلی و ایما از رهسپاری سپاه
682-بشکوفه: ریختی از شکوفه
684-نَی: با همین ریخت در پهلوی به کار می رفته است
684- خوار ِ ری: در پهلوی خوَار، نام شهرکی بوده است وابسته به ری- امروز در جنوب تهران
685-دُمادُم:پی در پی، به دنبال هم
687-کارکرده:کارآزموده
691-کمر بر میان:بسیجیده و آماده کار
692-فرٌخان:جانشین یا بدلی است برای ما
http://s2.picofile.com/file/7360755157/101.mp3.html
سلام.
می دانم زیاد اشتباه دارد در نظر دارم پس از غلط گیری دوباره بخوانم .
راستی اشتباه شعر 4شنبه سوزی را درست کردم .
سلام
بسیار بسیار از همراهی شما سپاسگزارم
صدای شما جایگزین شد.
داستان را با صدای شما گوش خواهم داد و دوباره باز خواهم گشت.
دمتون گرم و دلتون شاد
صدا را گوش کردم با اینکه صدای استاد را نداشتید بسیار درست خواندید به جز یک جا که آن خواندن «خوار ِ ری » است.
خوار ری: در پهلوی خوَار، نام شهرکی بوده است وابسته به ری- امروز در جنوب تهران
بخشی به نام «ایوان کی» است.
به متن اضافه شد
= ؟؟؟
آیا (آب و نَی) آب و نیزار معنا می دهد یانه ؟؟؟ آیا (نی) را با فتحه یا با کسره باید خواند ؟؟؟
از نامه ی باستان:
«نَی » با همین ریخت در پهلوی به کار می رفته است . ودر ریختِ «نای» نیز.
آقای فرزه گرامی یادم هست بچه که بودیم برخی همشهری های ما به «دیوار» می گفتند «دیفال» و ما که خودمان را با سواد می دانستیم دیفال گفتن را به حساب بیسوادی می گذاشتیم ولی در قابوس نامه خواندم که دیفال یک واژه پهلوی است !
پس خیلی بیراه نیست که در زمان فردوسی بسیاری واژ ه ها به شکل (ریخت) پهلوی کاربرد داشته باشد.
اما اینکه در نیم بیت اول داریم: ری و در نیم بیت دوم داریم نَی
این یکی از قواعد دستوری زبان شاهنامه است که در همین باره در همایش شاهنامه نکته آن را می نویسم.
چه خوب که یاد آوری کردید.
از توجه شما سپاسگزارم
سلام
خیلی ممنون از کامنت مهربونتون ، خیلی لطف کردین زمان گذاشتین
و از دیدنتون هم خیلی خوشوقتم :)
/
و ممنون که راجع به بابا نوروز نوشته بودین ، متاسفانه نمی دونستم !
امید است که فرصت بیشتری کنم تا بیشتر به اینجا سر بزنم
این میل هم جالبه.
بعد از بابا نوروز
اگر اشتباه نکرده باشم. قبلنم انگار از آن حرف زده ایم. میل که در لاتین می شود مایل.
سلام اولین مطلب سال جدید...
چه عکس زیبایی
واین نمادها وایین ها
هر چی بیشتر می خوانم بیشتر جالب تر میشه
اینکه چرا چیزی نمی دانم وچرا جا نیافتاده وچرا گفته نمی شود
تا همه بدانند !!
خسته نباشید
برام جالب بود که رستم در بهار لشکر کشی کرده.
این بیت رو هم دوست دارم :
بر آمد ز زابلستان رستخیز:
زمین خفته را بانگ بر زد که:«خیز!»
با درود فراوان به همراهان گرامی
ایران بدون شاه است و افراسیاب می تازد دوران خوبی نیست!
زال که از هنگام به دنیا آمدن مویی سپید داشت اکنون پیر است و هنگام سر یرآوری رستم
بی جا نبود که همزمان با آمدن نوروز در همین چند روز پیش به یکی از نمادها آن هم بپردازیم که از دید استاد ،عمو نوروز نماد زال است .