چشمه ی نور
عکس از فرشته
رسیدند خوبان به درگاه کاخ | به دست اندرون هر یک از گل دو شاخ |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
همه زرّ و پیروزه بُد جامشان
| به روشن گلاب اندر آشامشان |
از آن خانه دخت خورشید روی، | بر آمد همی تا خورشید بوی |
داستان را اینجا بشنوید | |
آهو: عیب و ناپاکی شاخ: مجازاً گردن و سر
بُسّد: مرجان شبگیر: سحرگاه، ا وّل صبح
به زین اندرآوردن: زین کردن اسب شمار گرفتن: قیاس کردن، حساب کردن
پست کردن: خوار کردن، بی قدر و اعتبار کردن طراز: شهری است در ماورالنهر
پیر سر: سپید موی عنبر: ماده ای خشبوی که از موج های
جعد: زلف، گیسو، موی اقیانوس هند بدست میاورند
دل را تنگ کردن: به ستوه آمدن، آزرده و ملول شدن فرّ (فرّه): فروغ ایزدی
زَبَرجد: نوعی زمرد کابل خدای: شاه کابل
زیب: نیکوئی و زینت، آرایش و جمال کار مهمان: کار مهمان ی و پذیرایی
سراپرده: پرده سرا، خیمه نگار: نقش، تصویر
سرو بن: درخت سرو نوید: آگاهی ، خبرخوش، مژده
سمن: گل سه برگه و یاسمین است واژونه: وارانه، شریر، ملعون
سهی: راست و بلند بالا هوا: هوس، میل، تمایل